مدتی بود نبودم. جای شما خالی (خدا نصیب نکنه!) درگیر یک سری مشکلات و این چیزا بودم (و البته یه مقداریش هنوز هم مونده و داره نفسهای آخرش رو میکشه تا یکی دو ماه دیگه...) که اصلا دیگه دل و دماغی برا بلاگ نوشتن نبود. ولی خب... فکرشو میکنی تهش میبینی ارزش نداره خیلی خودتو ناراحت کنی برا یه سری چیزا.
(مسابقات)
بگذریم! چند وقت پیش هم ۶ روزی رفته بودم برا مسابقات روبوکاپ. در نقش شرکتکننده که اتفاق خاصی نیفتاد(P:) اما در نقش برگزار کننده، تجربهی خوب و جدیدی بود. با این که مسابقات داخلی نسبتا زیادی برگزار کرده بودم، ولی این تجربه، کاملا متفاوت بود؛ و میتونم بگم خیلی خوش گذشت :). صرفنظر از این که تقریبا به خوبی برگزار شد، اتفاقات جالب و شیرینی هم در بینش افتاد که البته گفتنش اونقدرا مزه نداره!
(تصمیم کبری ؛)
مدتیه شدیدا دارم سعی میکنم یه هدف انتخاب کنم که بتونم به کمکش در مورد آیندم تصمیم بگیرم. و این کار، کار خیلی سختیه؛ به همین خاطر هم هست که تا الان هی انداختمش عقب (و نتیجش هم اتفاقات نهچندان خوشایند این ۲-۳ سال اخیره). حداقل چیزیم که الان باید در موردش تصمیم بگیرم، قدم بعدیه: ادامه تحصیل یا کار (=عدم ادامه تحصیل!). از هر گونه کمک معقول و البته فکر شده هم در این زمینه استقبال میکنم. دوست دارم هر کاری که میکنم بدونم برای چی دارم انجامش میدم. و طبیعتا علتش هم باید باارزش باشه. اصلا من اومدم که چه کارایی بکنم؟!
دوستان دانش آزادی (برای اطلاعات بیشتر اینجا و اینجا رو ببینید) عقیده دارند شاید تلاش برای پایهگذاری یه همچین سیستمی (یه سیستم بهاشتراکگذاری، آموزش، همکاری، و مهمتر از همه تولید دانش و ایدهپروری، اون هم به صورت کاملا آزاد)، اونم بهطور خاص اینجا، میتونه از باارزشترین کارهایی باشه که یه نفر الان میتونه و باید انجام بده.
نمیدونم؛ الان به شدت افکارم قاطی پاتیه و موندم هدف درست چیه. امیدوارم خدا هم کمکی بکنه و راهی رو انتخاب کنم که بعدا از انتخابهایی که این روزا کردم پشیمون نشم.
(یک تجربه)
بگذریم؛ از یه سری چیزای دیگه هم بگذریم... راستی!! یکی از تجربههای اخیرم تجربهی تدریس بود. البته تجربهی حلتمرینی یا تدریس کلاسی که حالت مدرسهای یا دانشگاهی نداشته باشه قبلا داشتم، ولی تجربهی کلاسی که تهش نمرهای باشه و ارزیابی و پاسشدن یا افتادن و این چیزا نداشتم... و عجب تجربهی متفاوتی بود! فکر نمیکردم حال و هوای چنین کلاسی زمین تا اسمون با کلاسهای دیگه فرق داشته باشه. شاید قبلا شک داشتم، ولی الان مطمئن شدم که مسلما هدفم تدریس توی یه همچین سیستمی نیست (این که تحصیل توی یه همچین سیستمی رو هم دوست ندارمو که مدتی هست فهمیدم!).
(پارسیدورا)
بازم بگذریم! با توجه به این که بالاخره فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کردم (دارم سعی میکنم بعد از این نذارم این فرصت ازم گرفته بشه، هر چند یه مدت طول میکشه!)، رفتم سراغ تولید پارسیدورا ۱۵ که دیگه بیشتر از این دیر نشه چون ۲ماهی هست که از انتشار فدورا ۱۵ میگذره.
البته با توجه به تغییرات قابل توجه فدورا ۱۵ (رفتن به گنوم ۳)، مقداری تاخیر توی انتشار پارسیدورا ۱۵ طبیعیه! خلاصه این چند روز مشغول بودم با تغییرات بستهها براساس گنوم جدید و یه سری بهبودها و رفتن از اپلت تقویم جلالی به starcalendarو اضافه کردن یه سری بستههای درخواستی و در نهایت کوچککردن حجم در حد یک دیویدی (با حذف یک سری بستههای ناخواسته)؛ که در نهایت همین ۲ ساعت پیش یه تست موفقیت آمیز انجام دادم (تنها مشکل این بود که برنامهی نصب فکر میکرد این نسخه یه نسخهی آزمایشیه که باید درستش کنم). :) میشه گفت نسخهی ۶۴ بیتی تقریبا آمادست. فقط یکمی منتظر میشم ببینم دوستمون میتونه تقویم فارسی رو به تقویم خود گنوم ۳ اضافه کنه یا نه؛ و آرم پارسیدورا رو هم یکمی توی تصویر پسزمینه بیارم بالا. در کل، روند رو به بهبودی داریم!
چقدر زیاد شد (فرض کنید ۵تا پسته!)؛ بقیش تا بعد...
(مسابقات)
بگذریم! چند وقت پیش هم ۶ روزی رفته بودم برا مسابقات روبوکاپ. در نقش شرکتکننده که اتفاق خاصی نیفتاد(P:) اما در نقش برگزار کننده، تجربهی خوب و جدیدی بود. با این که مسابقات داخلی نسبتا زیادی برگزار کرده بودم، ولی این تجربه، کاملا متفاوت بود؛ و میتونم بگم خیلی خوش گذشت :). صرفنظر از این که تقریبا به خوبی برگزار شد، اتفاقات جالب و شیرینی هم در بینش افتاد که البته گفتنش اونقدرا مزه نداره!
(تصمیم کبری ؛)
مدتیه شدیدا دارم سعی میکنم یه هدف انتخاب کنم که بتونم به کمکش در مورد آیندم تصمیم بگیرم. و این کار، کار خیلی سختیه؛ به همین خاطر هم هست که تا الان هی انداختمش عقب (و نتیجش هم اتفاقات نهچندان خوشایند این ۲-۳ سال اخیره). حداقل چیزیم که الان باید در موردش تصمیم بگیرم، قدم بعدیه: ادامه تحصیل یا کار (=عدم ادامه تحصیل!). از هر گونه کمک معقول و البته فکر شده هم در این زمینه استقبال میکنم. دوست دارم هر کاری که میکنم بدونم برای چی دارم انجامش میدم. و طبیعتا علتش هم باید باارزش باشه. اصلا من اومدم که چه کارایی بکنم؟!
دوستان دانش آزادی (برای اطلاعات بیشتر اینجا و اینجا رو ببینید) عقیده دارند شاید تلاش برای پایهگذاری یه همچین سیستمی (یه سیستم بهاشتراکگذاری، آموزش، همکاری، و مهمتر از همه تولید دانش و ایدهپروری، اون هم به صورت کاملا آزاد)، اونم بهطور خاص اینجا، میتونه از باارزشترین کارهایی باشه که یه نفر الان میتونه و باید انجام بده.
نمیدونم؛ الان به شدت افکارم قاطی پاتیه و موندم هدف درست چیه. امیدوارم خدا هم کمکی بکنه و راهی رو انتخاب کنم که بعدا از انتخابهایی که این روزا کردم پشیمون نشم.
*******
بگذریم؛ از یه سری چیزای دیگه هم بگذریم... راستی!! یکی از تجربههای اخیرم تجربهی تدریس بود. البته تجربهی حلتمرینی یا تدریس کلاسی که حالت مدرسهای یا دانشگاهی نداشته باشه قبلا داشتم، ولی تجربهی کلاسی که تهش نمرهای باشه و ارزیابی و پاسشدن یا افتادن و این چیزا نداشتم... و عجب تجربهی متفاوتی بود! فکر نمیکردم حال و هوای چنین کلاسی زمین تا اسمون با کلاسهای دیگه فرق داشته باشه. شاید قبلا شک داشتم، ولی الان مطمئن شدم که مسلما هدفم تدریس توی یه همچین سیستمی نیست (این که تحصیل توی یه همچین سیستمی رو هم دوست ندارمو که مدتی هست فهمیدم!).
*******
(پارسیدورا)
بازم بگذریم! با توجه به این که بالاخره فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کردم (دارم سعی میکنم بعد از این نذارم این فرصت ازم گرفته بشه، هر چند یه مدت طول میکشه!)، رفتم سراغ تولید پارسیدورا ۱۵ که دیگه بیشتر از این دیر نشه چون ۲ماهی هست که از انتشار فدورا ۱۵ میگذره.
البته با توجه به تغییرات قابل توجه فدورا ۱۵ (رفتن به گنوم ۳)، مقداری تاخیر توی انتشار پارسیدورا ۱۵ طبیعیه! خلاصه این چند روز مشغول بودم با تغییرات بستهها براساس گنوم جدید و یه سری بهبودها و رفتن از اپلت تقویم جلالی به starcalendarو اضافه کردن یه سری بستههای درخواستی و در نهایت کوچککردن حجم در حد یک دیویدی (با حذف یک سری بستههای ناخواسته)؛ که در نهایت همین ۲ ساعت پیش یه تست موفقیت آمیز انجام دادم (تنها مشکل این بود که برنامهی نصب فکر میکرد این نسخه یه نسخهی آزمایشیه که باید درستش کنم). :) میشه گفت نسخهی ۶۴ بیتی تقریبا آمادست. فقط یکمی منتظر میشم ببینم دوستمون میتونه تقویم فارسی رو به تقویم خود گنوم ۳ اضافه کنه یا نه؛ و آرم پارسیدورا رو هم یکمی توی تصویر پسزمینه بیارم بالا. در کل، روند رو به بهبودی داریم!
*******
چقدر زیاد شد (فرض کنید ۵تا پسته!)؛ بقیش تا بعد...
قسمت تجربه به نظر میاد اونکه تو ذهنتون بوده رو ننوشتید و رفتید سراغ یچی دیگه!!!
پاسخحذفولی جالبه که اینقد به فلسفه خلقت خودتون تا جائی فک میکنید که اینقد دنبال دلیل معقول و صد البته با ارزش واسه انتخاب راه آیندتون میگردید.. به نظر من همچین حسی خیلی خوبه.. و تنها میتونم بگم موفق باشید اونم خیلی زیاد.... تجربه کلاس درستون خیلی میتونه به هدفتون کمک کنه چون معمولا ادامه تحصیل در مقطع دکترا خیلی به این موضوع برمیخورید
اکی.خیلی مطلب بود و گیج شدم!
پاسخحذفولی مهم ترین شان همون تصمیم هست که باید سنگ هاتو با خودت وا بکنی.اینجا یک کاری که خیلی معموله برای خود سوئدی ها اینه که بعد از مستر( چون اینجا مثل ایران دو تیکه نیست.یک دوره ۵ ساله است که بعدش مستر می گیری)میرن توی صنعت و کار.بعد از مثلا ۷،۸ سال بر می گردن توی آکادمیک.چون ممکنه دیگه کار براشون جزابیتش را از دست داده باشه و دنیال پژوهش باشن.البته خوب اینجا شرایط ایده ال ه و ممکن توی کشورهای دیگه بعد از ۸ سال خیلی سخت باشه بر گردی به آکادمیک.
به هر حال من که امیدوارم هر چی برات بهترینه را انتخاب کنی.
فافا: هممم شاید!
پاسخحذفممنون :)
فقط منظورتون برخورد به کدوم موضوع بود؟ تحصیل یا تدریس؟P:
آرمان: من معذرت میخوام P: ممنون. شاید منم باید یه همچین کاری بکنم! (یعنی برم سر کار ببین میزنه به سرم بخوام ادامه تحصیل بدم یا نه).
نصمیم کبری که خیلی سخته گرفتنش در هر موردی که می خواد باشه و امیدوارم تصمیم درستی بگیرید ولی بنظرم شما بیشتر بدرد کار می خورید چون خودتونم بیشتر علاقه دارین بهش، تحصیل از یه جایی به بعد اونم تو ایران جذاب نیست مگه اینکه بخوای با مدرکش بشی استاد! و البته خیلی ها هم بخاطر علاقه می خونن ولی می فهمن که همون فایده نداره اینجا واسه علاقه و اینا...
پاسخحذف:) ممنون!
پاسخحذفتدریس ...
پاسخحذفکم کم داشت یادم میرفت اینجا وجود داشته :)
پاسخحذفواسه تصمیم کبری من نظر قطعی رو دادم و حنما بهش فکر کنید ...
اگه این ناراحتی ها نباشه هرچند بی ارزش باعث میشه که وقتی بر طرف میشن آنچنان خوشحال نشیم و یه لذتو از دست دادیم :)
تازه به قول بزرگا تا باشه ازین ناراحتیا...
شما لطف دارین!
پاسخحذف:)
عجب! خدا قسمت شمام بکنه!!